((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))

ساخت وبلاگ
/بنام خداوند بخشنده و مهربان/ /مامانوئل/   از پای دستگاه بلند میشود و دستی به چشمانش میکشد.و ساعت را نگاهی می اندازد.دستگاه ها را خاموش می کنند. سرویس ها پشت سر هم کارگران را سوار میکنند تا نوبت به او میرسد،سوار ون سفید رنگی میشود. کنار شیشه می نشیند.مسیر نسبتا طولانی را طی میکند و پیاده میشود. جاد ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))...ادامه مطلب
ما را در سایت ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesamshafieian بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 21:36

و من  از بلند ترین قله ی خوشبختی سقوط کردم به بدترین جای ممکن در زمین. وقتی دیوارهای اتاق هم سوت میکشد‏ًَُ’’سقف بالای سر پرنده ای میشود که هیچگاه پرواز نمی کند. صدای درها محکمتر شنیده می شوند.صدای آجر روی آجر و اتاق هایی با نور زرد صدای خاموش تاریکخانه های ذهن های درگیر قطعات پازل زندگی. یک کاسه ما ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))...ادامه مطلب
ما را در سایت ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesamshafieian بازدید : 300 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 21:36

    صدای در کتری که داشت خودش رو می زد و نسیم بهاری و قاب عکس گوشه ی اتاق و پیرزنی که خیره به عکس نگاه می کردهمه و همه منو به این سمت از زندگی می کشید که با هم بودن و دیگر برای همیشه از هم جدا بودن را در ذهنم مجسم می کرد با گذری به کودکی خودم را می دیدم که بدون هیچ دغدغه ای در حال بازی کردن و کندن گ ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))...ادامه مطلب
ما را در سایت ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesamshafieian بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 21:36

یک بسته اکرویال شکلاتی ..یک بسته هم مگبس بهم بدید چقدر می شه.بقیشم یک بسته استامینوفن بدید. و صدای دزد گیر و چشمک زدن چراغها..دست روی دکمه شیشه آرام آرام به سمت پایین می رود و نا پیدا می شود.فندک و صدای دینگ دینگ و شعله سیگار سوز و دود غلیظ مگبس که داخل ماشین پر می شود و از پنجره خالی.کنترل کوچکی را ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))...ادامه مطلب
ما را در سایت ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesamshafieian بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 21:36

بنام خداوند بخشنده ومهربان (از اینجا که من میبینم)   دور میدانی که تمام بلوار رو پیش روم میزاشت ایستاده بودم، انگاری که سالها بود که گم شده بودم. حرفها رو میشنیدم و صدای بوق های ممتد تاکسی ای که داشت با بوق مسافر رو قبل از اینکه بخواد مسیرش رو بفهمه سوار میکرد.همه ی اتفاقات ساده پیرامونم داشت خیلی ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))...ادامه مطلب
ما را در سایت ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesamshafieian بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 21:36

بنام خداوند بخشنده ومهربان ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))   مثل همیشه پدال گازو آنچنان فشار میداد که انگار جی تی آی رو داره تو واقعیت پیاده میکنه ،همیشه بین خیال و واقعیت هیچ کدوم رو دوست نداره. اینکه میگم مدل خاصیه واقعا راست میگم چون هیچ چیزیش نرمال نیست حتی غذا خوردنش.پشت فرمون تو جاده 2تا سا ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی))...ادامه مطلب
ما را در سایت ((ماجراهای یک پیکان سفید یخچالی)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesamshafieian بازدید : 422 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 21:36